از همه جا نوشت
+من فک میکردم فقط خودمم که نصفه شبی وبگردی میکنم کسی دیگه این موقع زیاد تو وب نمیاد! اما خو مث اینکه همه هستن و رو نمیکنن:|
تو وب یکی از دوستان بودم داشتم نظراتو میخوندم به جان خودم 90% نظرا از 12شب به بعد بود:| البته خوده پسته هم حدودای ساعت 12 نوشته شده بودا!
+جوجه ی عزیزمان پیدا شد دوباره! D: بسی خوشحال شدم دوباره دیدمش:) این فوصول بزمجه رفته بود خونه ی یکی از همسایه هامون که مسافرت بودن، بعد که دخترعموم رفته بود به گلای خونه ی همسایه اب بده دیده بودتش و برش گردوند پیشمون:))) همش فک میکردم که توسط یه گربه ی بدجنس خورده شده!
+اغا بنظرتون انصافه که مثلا دوستای خواهرتون بیان خونه ی شما مهمونی و کلی ریخت و پاش کنن و ظرف کثیف بشه بعد خواهرتون به شما بگه ظرفا نوبت توئه؟؟در صورتی که شمای بدبخت یه بشقاب بیشتر غذا نخوردی:| ینی به هیچ وجه حاصر(زئه رصای کیبوردم خراب شده من همش مجبورم جای اون این"ص" رو بنویسم:|) نیستم که این حرف زور رو بپذیرم و بش عمل کنم.اخه مگه الکیه؟تازه اون که دیگه غذا چیزی درست نمیکنه و من همش باید خودم واسه خودم درست کنم پس چرا ظرفا رو هم بشورم؟! اصا من کلا همیشه با این خواهرم مشکل دارم و نمیتونم باش بسازم! خیلی وختا هم اونقد نفرت انگیز میشه این بشر که من با خودم فک میکنم که ایا واقعا کسی میتونه با این چن روز تنهایی تو یه خونه باشه و هیچ مشکلی هم واسش نیاد و حداقل دو سه بار با هم دعوا نشن؟؟؟اصن مگه میشه؟مگه داریم؟؟؟!
+ینی من معلم فیزیکمونو به شدت دوست میدارم! بس که موجود جالبیه این بشر:) بسی هم خوشحال شدیم که واسه دکتراش دانشگاه شیرازو قبول شده:) حالا قراره به همین مناسبت یه شب شام بریم خونش! بعصی وختا اونقد حرفای باحالی سره کلاس میزنه که اصن ادم میمیره از خنده!
+به شدت رفتم تو فکر خریدن یه کلاه گیس! اخه موهام جلوی شال یا مقنعه یکم زشت درمیاد:| بنظرتون یه کلاه گیس بخرم؟
(حس پیرمردایی رو دارم که وسط کلشون تاس شده و خیلی وختا میرن کلاه گیس میذارن!)